به گزارش قدس آنلاین، تجاوز به کودک ۵ ساله افغانستانی مقیم خمینیشهر را میتوان به دو فرآیند حاشیهنشینی و روند رو به رشد نژاد پرستی ایرانی در قالب نوعی باستان گرایی شووینیستی و ملی گرایی مرضی مرتبط دانست.
در سالهای اخیر و در شهری مانند خمینیشهر اتفاقات زیادی در زمینه تجاوز به نوامیس مردم در باغات و مناطق اطراف آن حادث شده است. این اتفاقات کمتر از منظر جامعه شناختی تحلیل شده و اغلب بهعنوان یک پدیده نهایتاً شخصی و اخلاقی تلقی شده است. این در حالی است که خمینیشهر، خود به عنوان یک شهر در حاشیه شهر اصفهان، بخاطر وجود کارگاه های صنعتی و دامپروری و کشاورزی جمعیت مهاجر نشین و کارگران روزمرد و تهیدستان طرد شده را از شهر اصفهان به خود جذب کرده است و باید مورد توجه قرار گیرد. هر کدام از این اقشار، آسیب های اجتماعی خاص خود را به همراه می آورند که مسائل و مشکلات اخلاقی یکی از این آسیب هاست. در پژوهش های بسیاری مسئله انحرافات اخلاقی و جنسی در صدر آسیب های اجتماعی اجتماعات حاشیه ای شهرها مطرح شده است ولی برنامهریزان توسعه شهری ما کمتر بر مطالعه و انباشت این پژوهشها برای حل یا کاهش آسیبها و تبعات آن توجه کرده اند. این مجموعه اتفاقات در این منطقه حاشیه نشین کم نیستند؛ اگرچه هر چندسال یکبار یکی از آن ها ضریب رسانه ای پیدا می کند که ماجرای اخیر تنها یک نمونه جزئی از آن است.
از سوی دیگر، در چند دهه اخیر و در داخل کشور رشد فزایندهای از نوعی ملیگرایی مرضوار داریم که بیش از آنکه به حفظ هویت ملی و اعتماد به نفس ما کمک کند، نوعی خاورمیانه ستیزی یا شرقی ستیزی را رقم زده است. ملیگرایی پدیدهای جهانی است که در دو سه سده اخیر در غرب رشد بسیار زیادی داشته که علاوه بر رشد اقتصادی برای کشورها همچنین زمینه تخاصمات جدی میان کشورها را نیز ایجاد کرده است. به طور مشخص نقش ملی گرایی در بروز انقلاب صنعتی در اروپا و پس از آن شکل گیری جنگ های جهانی را می توان مورد اشاره قرار داد. این ماجرا در کشور بخاطر ترجمه و بازتولید جریانهای فکری فرهنگی غرب در کشور وجود دارد. اما تفاوتهایی در ایران با ملیگرایی اروپایی دارد و ملی گرایی که ما در ایران با آن مواجه هستیم شکلی مرضی دارد. در واقع آن حس خودبرتربینی که در ملی گرایی ها و ناسیونالیسم دیده می شود اینجا فقط در مقابل کشورهای همسایه دیده می شود و در عوض نوعی خودکمتربینی و حقارت در مقابل کشورهای غربی در این نوع ملی گرایی و باستان گرایی شووینیستی موج می زند. در واقع این خود برتربینی تنها نسبت به جوامع شرقی مانند عرب زبانها، همزبانان فارس و یا کشورهای خاورمیانهای را شامل میشود و در واقع به نوعی نژاد پرستی عجیب غریب تبدیل شده است که در آن حتی همزبانان ما همچون افغانستانی ها مورد تحقیر و آزار قرار می گیرد. این در حالی است که ایرانیها در کنار افغانستانیهایی که در ۴ دهه گذشته به خاطر مشکلات ناشی از اشغال کشورشان توسط شوروی ها و آمریکایی ها به ایران مهاجرت کرده بودند سالیان بسیار زیادی به خوبی و خوشی زندگی کردهاند. اما در یکی دو دهه اخیر بخاطر رشد این ملیگرایی مرضی یا باستانگرایی نژادپرستانه که صرفاً در مقابل هم کیشان و هم زبانان منطقهایها معنا میشود سبب شده که شاهد درگیری هایی در برخی از مناطق کشور میان بومیان و مهاجران افغانستانی باشیم. درگیری ها در مهریز یزد در سال های گذشته از عمده این ماجراها بوده است.
همین نگاه خودبرتر بینانه و نژاد پرستانه عجیب غریب در بروز پدیده هایی مانند تعرض و کودکآزاری بیتأثیر نیست. تا وقتی انگارهها و نگاه از بالا به پایین و نژاد پرستانه برخی از ایرانیان از لحاظ ذهنی حل نشود باید شاهد چنین معضلات و آسیبهایی باشیم.
*معاون پژوهشی پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی
نظر شما